، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه سن داره

مانی مامانی

بدون عنوان

1394/3/8 9:28
نویسنده : مامان مانی
41 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم گل پسرم

به تازگی 11ماهه شدی. از 10 ماهگی چهار دست وپا میری واین روزا از مبل وهرچیز دیگه ای که گیرت میاد میگیری و بلند میشی فکر کنم دیگه چیزی نمونده راه بیفتی عشقم.

از بعد عید هم که من رفتم سر کار هر روز مامان پروین و مامان اکرم میان پیشت تا من مجبور نشم تو رو از خواب ناز بیدار کنم

تنها مشکلی که تو این مدت داشتیم شیر خشک نخوردن تو بود  این موضوع خیلی منو ناراحت کرد ولی خوب چون غذا میخوردی مشکل خاصی پیش نیومد خدارو شکر.

حالا چهار تا دندون داری و تقریبا میتونی همه چیزو بصورت له شده بخوری. اینقدر تو این مدت شیرین شدی که خدا میدونه هرکاری بقیه میکنن تقلید میکنی،بای بای میکنی، با هر آهنگی که میشنوی شروع میکنی به قر دادن! خیلی هم خوشگل میرقصی خودتو بالا پایین تکون میدی دستهاتم میچرخونی طوری که همه برات ضعف میکنن

تو پارک که میریم دلت میخواد با بچه ها و حتی بزرگها ارتباط برقرار کنی ،طوری که یا با دست میزنی پشتشون یا سرتو خم میکنی تو صورتشون با صدا میخندی تقریبا همه رو وادا میکنی یه عکس العملی بهت نشون بدن

عاشق جوجوهای تو آسمون وپیشی های روی زمینی! دستهای کوچولوتو به سمتشون دراز میکنی و با بازو بسته کردن دستت بهشون میگی بیا بیا.

بع بعی چی میگه: بع بع ، توپ:پوپ ،بابا ماما  ، جاروبرقی: اقی ، اخ:خخخخخ!  قربونت برم فعلا همینا رو میگی

بهت میگیم پات کو؟ گوشت کو؟ دستت دماغت؟ همه رو نشون میدی

خودتم عین جارو برقی رو زمین راه میری وهر چیزی که رو زمین پیدا کنی مثل تیکه های دستمال کاغذی یا خورده نون یا هرچیز ریزی که پیدا کنی با اعلام کلمه خخخخخخخخ! میکنی تو دهنت بعد با شیطنت تو صورت آدم نگاه میکنی تا اگه دیدی داریم میایم سراغت پا به فرار بذاری!

عاشق لباسشویی و وسایل آشپزخونه ای هرجا هم که بریم اگه کسی حرفی از لباسشویی بزنه راه آشپزخونه رو پیدا میکنی ودربست تا آخر اونجا روبروی لباسشویی میشینی!

کمد ها و کشوها هم از دستت در امان نیستن،خلاصه اینقدر شیرین کاریهات زیاد شده که نمیرسم همه رو بگم فقط بدون من وبابا و خونواده هامون روز به روز بیشتر عاشقت میشیم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)