، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

مانی مامانی

ماه هفتم

سلام پسر گوگول مامان این هفته من و تو تو ماه هفتمیم. امروز 2 روز مونده به عید ومن این 2 روز رو مرخصی گرفتم تا استراحت کنم وبرای عید کاملا خوب شم . امسال عید پسر شیطونم منو محروم کرده از خرید عیدو خونه تکونی کردن البته خونه تکونی موکول شده به بعد عید ونزدیک ورود مانی کوچولو تا وقتی پسر مامانی تشریف میارن خونه تمیز باشه .الان خونه مامانی و رو تخت خاله  دراز کشیدم ودارم برای کوچولوم تایپ میکنم. گاهی دلم میخواد برم بیرون تو شلوغیها وبازار تا بیشتر حال و هوای عیدو حس کنم ولی خوب نمیشه مخصوصا که امروز چهارشنبه سوریه ومن پناه آوردم اینجا که پسرم در امان باشه از سرو صداهاو انفجارها... آخه میدونی از 2هفته پیش دیگه تو میتونی صداهای اطرافتو بش...
27 اسفند 1392

هفته ۲۴ام

سلام کوچولوی مامان ،الان من و تو،تو هفته ۲۴ام هستیم وقتی فکر میکنم هفته بعد میریم تو ماه ۷ضربان قلبم میره بالا! باورم نمیشه اینقدر به زمان دنیا اومدنت نزدیک شدیم عزیزدلم. تو این مدت همه احساساتمو تو یه دفتر برات مینوشتم تا برات یادگاری بمونه ولی بالاخره تصمیم گرفتم این وبلاگو برات باز کنم ، نمیدونم چقدر بتونم ادامه اش بدم یا چقدر فرصت کنم برات بنویسم ولی امیدوارم یادگاری خوب و ماندگاری برات بشه تو این مدت پستی بلندیهای زیادی رو گذروندیم راستش اوایل من وبابایی باورمون نمیشد که واقعا داریم یه موجود کوچولو که پاره ای از وجود خودمونه به این دنیا میاریم ولی تو این مدت اونقدر بهت فکرکردیم و باهات رویا ساختیم که عشق تو سراپای وجودمونو ...
19 اسفند 1392
1